دردانه ی اربابی یارقیه خاتون

.

با اینکه در #خرابه_شام است جای من

#زهرا ست زائــر حـرم با صفــای من

قیمت‌گذار گوهر اشکش فقط خداست

هر دل‌شکسته‌ای که بگرید برای من

#طفل_سه‌_ساله را که توان فرار نیست

دیگر چرا به سلسله بسته است پای من؟

دیشب نماز خوانده‌ام و اشک ریختم

شاید پـدر سـری بزنـد بر سرای من

جان را به کف گرفته‌ام و نذر کرده‌ام

امشب اگر رسد بـه اجابت دعای من

در شام هم که جان بدهم کربلایی‌ام

این گوشـۀ خرابه شـده کربلای من

کارم رسیده است به جایی که #کعب_نی

گریــد بــرای زمزمــۀ بی‌صــدای مـن

از بس گریستم، دگر از اشک، خیس شد

خشتـی کـه در خرابـه شـده متکای من

یک لحظه در خرابه دو چشمم به خواب رفت
دیـدم
کـه روی دامـن باباست جـای من

«میثم!» غریب جان دهم و نیست هیچ کس

جـز تـازیانـه با خبــر از دردهــای مــن


.
دیدگاه ها (۰)

سلام بر شاه بانو خانم حضرت رقیه سخودم را می‌کِشم سویت دو پای...

#یاحضرت_رقیه_سلام_الله_علیها سلام کرد و نشان داد جای سلسله ر...

#یاشاه بانو حضرت_رقیه_س من به جز این روضه ها جایی ندارم خانه...

#سروده جدید#ابوذر روحی #زیارت اربعین

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط